هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

نفسم مبارکه 8 ماهه شدنت

عزیز دلِ مامان خوشگلم 8 ماهگیت مبارک  ، دخترم انشالله همیشه سلامت باشی  ، شرمنده م بابت تاخیری که برای این پست داشتم  ، یه مدته سرم شلوغه دختر نازم روز به روز داری شیرین تر میشی و حسابی دلبری میکنی مامان فدات شه ، از وقتی هم تصمیم گرفتم که دیگه شاغل بشم حسابی مامانی و خیلیییییی به من وابسته، خیلی سخت میتونم بزارمت خونه و برم بیرون، یعنی باید یه جوری بشه یواشکی در برم تا منو رفتنمو نبینی وگرنه گریه میکنی  ،حتی وقتی خونه باشیم و کنار هم به محض اینکه ببینی صورتم به طرفت نیس و یا یه خورده فاصله میگیرم سریع گریه، از بیرونم بیام و ببینم آروم نشستی به بازی اما باز تا چشمت میفته بهم سریع عکس العمل نشون تا بغلت کنم خوب بهتره ...
19 بهمن 1392

جشن دندونِ پرنسس ِ ما

  عزیز دلِ مامان  29 دی ماه برای شما دختر گلمون جشن دندونی گرفتیم ، چه جالب بود که دقیقا یه سال پیش همین تاریخ برای جوجوی نازمون که تازه فهمیده بودیم دخملیه وبلاگ درست کرده بودیم .     ادامه مطلب رو فراموش نکنین  عکسا رو به ترتیب از شروع مهمونی میزارم    کیک خوشمزه ی هیوا جیگر   آجیل ِ مخصوص برای این مهمونی   وووووی آشِ دندونی    اینم نمای کلی ِ میز خوراکی ها قبل اینکه کسی بره سراغش    وقتی که هیوا کیک رو دیده ، وای دخملم چه ذوقی داره    هیوا جون و تینا جون هیوا از دیدن تینا خوشحال شده اما تینا ...
1 بهمن 1392
1